(بخاک سپردن زهرا (س1 «الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون» (البقره:56) دانشمندان و تذکره نویسان شیعه متفقند که نعش دختر پیغمبر را شبانه بخاک سپردند. ابن سعد نیز در روایتهای خود که از طریق ابن شهاب،عروه،عایشه،زهری و دیگران است گوید فاطمه (ع) را شبانه دفن کردند و علی (ع) او را بخاک سپرد (2) . بلاذری نیز در دو روایتخود همین را نوشته است (3) بخاری نیز چنین نویسد: «شوی او شبانه او را بخاک سپرد و رخصت نداد تا ابو بکر بر جنازه او حاضر شود» (4) . کلینی که از بزرگان علما و محدثان شیعی است و در آغاز قرن چهارم هجری در گذشته و کتاب خود را در نیمه دوم قرن سوم نوشته و نوشته او از دیرینهترین سندهای شیعه بشمار میرود،چنین نوشته است: چون فاطمه (ع) در گذشت.امیر المؤمنین او را پنهان بخاک سپرد و آثار قبر او را از میان برد. سپس رو به مزار پیغمبر کرد و گفت: -ای پیغمبر خدا از من و از دخترت که بدین تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است،بر تو درود باد! خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران بتو به پیوندد.پس از او شکیبائی من بپایان رسیده و خویشتن داری من از دست رفته.اما آنچنان که در جدائی تو صبر را پیشه کردم،در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ندارم که شکیبائی بر مصیبتسنت است.ای پیغمبر خدا!تو بر روی سینه من جان دادی!ترا بدستخود در دل خاک سپردم!قرآن خبر داده است که پایان زندگی همه بازگشتبسوی خداست. اکنون امانتبه صاحبش رسید،زهرا از دست من رفت و نزد تو آرمید. ای پیغمبر خدا پس از او آسمان و زمین زشت مینماید،و هیچگاه اندوه دلم نمیگشاید (5) . چشمانم بیخواب،و دل از سوز غم کباب است،تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند. مرگ زهرا ضربتی بود که دل را خسته و غصهام را پیوسته گردانید.و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید.شکایتخود را بخدا میبرم و دخترت را به تو میسپارم!خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستمها کردند.آنچه خواهی از او بجو و هر چه خواهی بدو بگو!تا سر دل بر تو گشاید،و خونی که خورده استبیرون آید و خدا که بهترین داور است میان او و ستمکاران داوری نماید (6) . سلامی که بتو میدهم بدرود است نه از ملالت،و از روی شوق است،نه کسالت.اگر میروم نه ملول و خسته جانم و اگر میمانم نه بوعده خدا بد گمانم.و چون شکیبایان را وعده داده است در انتظار پاداش او میمانم که هر چه هست از اوست و شکیبائی نیکوست. اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت میماندم و در این مصیبتبزرگ، چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم میراندم. خدا گواهست که دخترت پنهانی بخاک میرود.هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته،و نام تو از زبانها نرفته،حق او را بردند و میراث او را خوردند.درد دل را با تو در میان میگذارم و دل را به یاد تو خوش میدارم که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه (7) . در مقابل این شهرت،ابن سعد روایت دیگری دارد که ابو بکر بر دختر پیغمبر نماز خواند و بر او چهار تکبیر گفت (8) .پیداست که این روایت و یک دو حدیث دیگر،در مقابل آن شهرت ارزشی ندارد،و دور نیست که آنرا برای مصلحت وقتساخته باشند. فقدان دختر پیغمبر علی (ع) را سخت آزرده ساخت.نمونه این آزردگی را از سخنانی که بر کنار قبر او خطاب به پیغمبر (ص) گفت دیدیم.در سندهای دیرین،دو بیت زیر را نیز بدو نسبت دادهاند که نشان دهنده سوز درونی اوست.اما شمار این بیتها در ماخذهای بعدی بیشتر است چنانکه در دیوان منسوب به آنحضرت نوزده بیت است (9) . زبیر بن بکار در کتاب خود الاخبار الموفقیات که آنرا در نیمه دوم قرن سوم نوشته و از مصادر قدیمی بشمار میرود چنین نویسد: مداینی گوید چون امیر المؤمنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه از دفن فاطمه راغتیافتبر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد: لکل اجتماع من خلیلین فرقة و کل الذی دون الممات قلیل (10) و ان افتقادی واحدا بعد واحد دلیل علی ان لا یدوم خلیل (11) این دو بیت در بعض مصادر بدین صورت ضبط شده: لکل اجتماع من خلیلین فرقة و کل الذی دون الفراق قلیل و ان افتقادی فاطما بعد احمد دلیل علی ان لا یدوم خلیل (12) مصحح فاضل چاپ اخیر بحار الانوار (طهران) در ذیل صفحه صد و هشتاد و هفت مجلد چهل و سوم عبارتی را دارد که ترجمه آن اینست: در بعض نسخهها«و ان افتقادی واحدا بعد واحد»آمده و این درست است چه علی علیه السلام بدین دو بیت تمثل جسته نه آنرا انشاء کرده است. لیکن عبارت زبیر بن بکار چنین است:«و انشا یقول»بعلاوه این دو بیت چنانکه نوشته شد در دیوان منسوب بآن حضرت ضبط شده است. مجلسی نویسد:روایتشده است که هاتفی شعر او را پاسخ داد.سپس چهار بیت را نوشته است (13) .
:پی نوشت ها 1.آنانکه چون مصیبتی بدیشان رسد گویند:همانا ما از آن خدا و بسوی او باز گردندهایم. |